تو نیستی دردم به اینجاها رسیده
کارم به شاید باید و امّا رسیده
اشک یتیمم سوخته دامانش... انگار
تنگ غروب روز عاشورا رسیده
می ترسم از روزی که بر قبرم بخوانند
برخیز از جا و ببین آقا رسیده
نامه بر خوبی نشد گنجشک اشکم
پیغام هایم دست تو آیا رسیده؟
من ، مِنّ و مِن کردم برای خدمت امّا
تا اسم حاجت برده ام در جا رسیده
خورشید فصل پنجم دنیا کجایی؟
بی تو قسم اینجا فقط سرما رسیده